موزیلغتنامه دهخداموزی . (اِ) تصحیف مازو (در تداول مردم راه چالوس ). (یادداشت مؤلف ). مازو. صورتی از مازو. رجوع به مازو شود.
موزیلغتنامه دهخداموزی . (اِ) بلوط. (ناظم الاطباء). به لغت دری بلوط را گویند و درخت و ثمر آن معروف است ، لهذا شاه بلوط را شاه موزی گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). درختی است که در
موذیلغتنامه دهخداموذی . (از ع ، ص ) مؤذی . زیان رساننده و آزاررسان و رنج آور و اذیت رسان و مضر و مفسد. (ناظم الاطباء). رنجاننده . (آنندراج ). اذیت کننده .رنج رسان . آزارنده . ر
موذیفرهنگ مترادف و متضاد۱. اذیتکننده، عذابدهنده ۲. مضر ۳. آزارنده، بدجنس، حیلهگر شریر، مردمآزار، ناقلا، بدذات، بدطینت، بدسرشت
مؤزیلغتنامه دهخدامؤزی . [ م ُ ءَزْ زی ] (ع ص ) سازنده ٔ ازاء برای حوض . (آنندراج ). مُؤْزی . (از اقرب الموارد). و رجوع به مُؤْزی شود.
مؤزیلغتنامه دهخدامؤزی . [ م ُءْ ] (ع ص ) سازنده ٔ ازاء برای حوض . آنکه مجرای آب و یا ازاء برای حوض و جز آن می سازد. (ناظم الاطباء). آنکه سازد برای حوض ازاء. (آنندراج ) (از اقرب
مؤزیلغتنامه دهخدامؤزی . [ م ُءْ زا ] (ع ص ) نعت مفعولی از ایزاء. در مشقت انداخته شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در مشقت افکنده شده . (یادداشت مؤلف ).
مؤزیلغتنامه دهخدامؤزی . [ م ُ ءَزْ زی ] (ع ص ) سازنده ٔ ازاء برای حوض . (آنندراج ). مُؤْزی . (از اقرب الموارد). و رجوع به مُؤْزی شود.
مؤزیلغتنامه دهخدامؤزی . [ م ُءْ ] (ع ص ) سازنده ٔ ازاء برای حوض . آنکه مجرای آب و یا ازاء برای حوض و جز آن می سازد. (ناظم الاطباء). آنکه سازد برای حوض ازاء. (آنندراج ) (از اقرب
مؤزیلغتنامه دهخدامؤزی . [ م ُءْ زا ] (ع ص ) نعت مفعولی از ایزاء. در مشقت انداخته شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در مشقت افکنده شده . (یادداشت مؤلف ).
موزی رجلغتنامه دهخداموزی رج . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلال ازرک بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 6 هزارگزی شمال ساری با 520 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ بابل و کاری و راه آن