موزارلغتنامه دهخداموزار. [ م َ ] (اِ مرکب ) باغ انگور. تاکستان . رز. رزستان . مَیوَستان . (یادداشت مؤلف ). مُوِستان . رجوع به مو و تاکستان شود.
مزمارلغتنامه دهخدامزمار. [ م ِ ] (ع اِ) نای . ج ، مزامیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (دهار). نی که آن را می نوازند. (آنندراج ) (غیاث ). نای که بزنند. (مهذب الاس
موزارلغتنامه دهخداموزار. [ م َ ] (اِ مرکب ) باغ انگور. تاکستان . رز. رزستان . مَیوَستان . (یادداشت مؤلف ). مُوِستان . رجوع به مو و تاکستان شود.
مزمارلغتنامه دهخدامزمار. [ م ِ ] (ع اِ) نای . ج ، مزامیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (دهار). نی که آن را می نوازند. (آنندراج ) (غیاث ). نای که بزنند. (مهذب الاس