مورچه ناکلغتنامه دهخدامورچه ناک . [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) پر از مورچه و دارای مورچه ٔ بسیار. (ناظم الاطباء). جای پرمورچه . آن جای که مورچه فراوان دارد. (یادداشت مؤلف ): نَمِلَة؛ زمی
مورچهلغتنامه دهخدامورچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر مور یعنی مور خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). مور خرد. ذره . ذر.(حاشیه ٔ برهان چ معین ). مصغر مور است هم چنانکه باغچه مصغر باغ
مورچهگویش خلخالاَسکِستانی: murjâna دِروی: murjâna شالی: mujâna کَجَلی: mužmâneg کَرنَقی: murjâna کَرینی: mujâna کُلوری: murjâna گیلَوانی: tella murjâna لِردی: murjâna
ناکلغتنامه دهخداناک . (پسوند) پسوند اتصاف است ، پهلوی : ناک . این پسوند با الحاق به اسماء یا به بن کلمات فعلی ، تشکیل صفت میدهد. از این قبیل است : خشمناک ، ترسناک ، دردناک ، شر
مدبیةلغتنامه دهخدامدبیة. [ م ُ ی َ ] (ع ص )ارض مدبیة؛ زمین ملخناک و مورچه ناک . (از منتهی الارب ). مدباة. پرملخ . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
نملةلغتنامه دهخدانملة. [ ن َ م ِ ل َ ] (ع ص ) مؤنث ِ نَمِل . ارض نملة؛ زمین مورچه ناک . (منتهی الارب ). زمینی بسیارمور. (مهذب الاسماء).
نمللغتنامه دهخدانمل . [ ن َ م ِ ] (ع ص ) سخن چین . (منتهی الارب ) (از متن اللغة). نمام . (اقرب الموارد). ج ، انمال . || فرس نمل ؛ اسب که به یک جا نایستد، و کذا: فرس نمل القوائم
مدبیلغتنامه دهخدامدبی . [ م َ با ] (ع ص ) زمین ملخ ناک . (آنندراج ). مُدبی . پر از ملخ و مورچه . (ناظم الاطباء). رجوع به مدبیة شود.