مورد اولیهprimary caseواژههای مصوب فرهنگستانموردی که یک بیماری را برای اولین بار به گروه معینی از مردم انتقال میدهد
موراولغتنامه دهخداموراو. [ م ُ ] (اِ) عنوان حکام و کلانتران شهرهای بزرگ گرجستان (عهد صفویه ) : خبر رسید که موراو «مسق »... با جماعت از ناوران گرجستان کاخت به عزم قتل تهمورس خان د
مورهلغتنامه دهخداموره . [ رَ ] (اِ) در عبارت زیر ظاهراً موره نمد و یا نوعی گستردنی باشد که از پشم بافته باشند : همه یک نوبت به طرف سلطان شست گشودند... در آن حالت موره که بر آن ن
ابوالعباسلغتنامه دهخداابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) موره زن بغدادی . یکی ازشیوخ طریقت تصوف اصلاً از مردم ایران و ساکن بغداد بود. خواجه عبداﷲ انصاری در کتاب خویش ذکر او آو
حسنی وزیرلغتنامه دهخداحسنی وزیر. [ ح َ ی ِ وَ ] (اِخ ) حسین پاشابن عبدالکریم موره وی رومی متخلص به حسنی . مدتی والی بود و در 1294 هَ . ق . درگذشت .دیوان شعر او ترکی است . (هدیة العار
احمدپاشالغتنامه دهخدااحمدپاشا. [ اَ م َ ](اِخ ) (راتب ...) پسر طوپال عثمان پاشا. او بروزگار سلطان محمودخان اول عثمانی در 1157 هَ . ق . بمنصب کاپیتان دریا رسید و چند ماه بعد معزول شد
جدعونلغتنامه دهخداجدعون . [ ج ِ ] (اِخ ) او پسر یواش ابی عزری و اسمش یربعل و قاضی هفتمین اسرائیلیان و مردی نیرومند و باهیبت و در حضور خداوند محترم و متواضع و رقیق القلب می بود، ز