مورتانلغتنامه دهخدامورتان . (اِخ ) دهی است از دهستان ایرافشان بخش سوران شهرستان سراوان واقع در95 هزارگزی سوران با 100 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
چاه مورتینلغتنامه دهخداچاه مورتین . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه بخش مهریز شهرستان یزد که در 18 هزارگزی جنوب باختر مهریزو 1 هزارگزی خاور راه فخرآباد به سریزد واقع شده . جلگه و معتدل است و 63
مارثونلغتنامه دهخدامارثون . (معرب ، اِ) به لغت یونانی و بعضی گویند به سریانی رازیانه ٔ بستانی باشد و آنرا «بادیان » هم می گویند. (برهان ) (آنندراج ). معرب از لاتینی «ماری تی موم » و قسمی رازیانه ٔ آبی است و آن را کاکله نیز گویند. (فرهنگ فارسی معین ).
موریتانیلغتنامه دهخداموریتانی . [ م ُ ] (اِخ ) جمهوری اسلامی واقع در ساحل غربی افریقا به مساحت 1080000 کیلومتر مربع، از شمال به ریودواورو (قسمتی از صحرای افریقا) از جنوب به سنگال و از مشرق به صحرا و مالی محدود است . موریتانی 727000</spa
مارتنلغتنامه دهخدامارتن . [ت َ ] (ص مرکب ) کسی که تنش مثل مار باشد. (آنندراج ).آنکه تن و بدن وی مانند مار باشد. (ناظم الاطباء).
مارتینلغتنامه دهخدامارتین . (اِ) مارتینی . نام قسمی تفنگ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام تجارتی نوعی تفنگ که در زمان قاجاریه در ایران معمول بود. (فرهنگ فارسی معین ).