موجود خشنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت خشن، دیو، وحشی، گرگ هیولا، لولو، گودزیلا سلیطه دیکتاتور، تروریست
موجوددیکشنری عربی به فارسیموجود , هست , داراي هستي , پديدار , باقي مانده , نسخه ء موجود و باقي(ازکتاب وغيره)
موجوددیکشنری فارسی به انگلیسیactual, alive, available, being, going, disposable adj., entity, existent, extant, forthcoming, out, prevailing, stock, substantial
ترسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی بیم، هراس، خوف، جبن، پروا، هول، هولوولا، محابا، مرعوبیت، چشمترسی، بأس، خشیت، دهشت، احترام، بزدلی، اجتناب ضعف اعصاب▼، ترس روانی ◄فوبیا▼ چیز
غنیلغتنامه دهخداغنی . [ غ ِ نا / غ ِ نَن ْ ] (ع مص ) زن گرفتن مرد. تزوج . (از اقرب الموارد). در منتهی الارب آمده : غنی ، مرد را زن دادن و زن را شوی . || غانیه شدن زن ، و زن غان
رضایتلغتنامه دهخدارضایت . [ رِ ی َ ] (از ع ، اِمص ) خشنودی و پسندیدگی و میل . (ناظم الاطباء). رضایة. خشنودی . (یادداشت مؤلف ) (لغات فرهنگستان ) (فرهنگ فارسی معین ). از مصادر مجع
گیوتینلغتنامه دهخداگیوتین . [ گی ُ ] (فرانسوی ، اِ) دستگاهی است چهارچوب مانند که بر بدنه ٔ داخلی دوچوبه ٔ عمودی آن تیغه ای بران داخل کشو و یا بر روی ریل آهنی حرکت کند و بر پشت تیغ
رقع یمانیلغتنامه دهخدارقع یمانی . [ رَ ع ِ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گویند درختی است بقدر درخت گردکان ، و برگش مثل برگ درخت چنار وثمرش شبیه به انجیر بقدر انار و دانه ٔثمرش مانند