موجرلغتنامه دهخداموجر. [ ج ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از وجر. (از منتهی الارب ، ماده ٔ وج ر). آن که مجبور می کند کسی را بر شنیدن چیزی که مکروه دارد. (ناظم الاطباء). و رجوع به وجر شود. || آنکه دارو در دهان کسی می ریزد. (از منتهی الارب ). || آن که نیزه بر دهان و یا سینه ٔ کسی فرومی کند. (ناظم الاطباء
موجرلغتنامه دهخداموجر. [ ج ِ ] (ع ص ) مؤجر. صورت فارسی مؤجر. اجاره دهنده و کرایه دهنده . (از ناظم الاطباء). مالک . اجاره دهنده ٔ خانه یا باغ یا دکان و یا ملک و یا چیز دیگری را. مقابل مستأجر. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به اجاره و مستأجر شود. || (اصطلاح فقهی ) شخصی که به موجب عقد اجاره منف
مؤجرلغتنامه دهخدامؤجر. [ م ُءْ ج ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ایجار. رجوع به ایجار شود. به کرایه دهنده . (از منتهی الارب ، ماده ٔ اج ر). اجاره دهنده . کرایه دهنده . (ناظم الاطباء). || به مزد خواهنده . (از منتهی الارب ). به مزد خواهنده کسی را. (آنندراج ). || پاداش عمل دهنده . (آنندراج ) (از منتهی
مؤزرلغتنامه دهخدامؤزر. [ م ُ ءَزْ زَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تأزیر. رجوع به تأزیر شود. || نصر مؤزر؛ یاری و اعانت کافی و بسیار. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنن-دراج ).
مؤزرلغتنامه دهخدامؤزر. [ م ُ ءَزْ زِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأزیر. ازارپوشیده . آنکه بدن خود را به ازار می پوشاند. (ناظم الاطباء). رجوع به تأزیر شود. ازارپوشاننده . (آنندراج ). || استوارکننده و مستحکم نماینده . (ناظم الاطباء). قوی سازنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
موجرهلغتنامه دهخداموجره . [ ج ِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چرام بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان واقع در 10 هزارگزی شمال چرام با 210 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" dir="
مؤجرةلغتنامه دهخدامؤجرة. [ م ُءْ ج ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث مؤجر. (یادداشت مؤلف ). زن که مباح کند خود را به مزد. (منتهی الارب ). و رجوع به مؤجر شود.
مؤجرلغتنامه دهخدامؤجر. [ م ُءْ ج ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ایجار. رجوع به ایجار شود. به کرایه دهنده . (از منتهی الارب ، ماده ٔ اج ر). اجاره دهنده . کرایه دهنده . (ناظم الاطباء). || به مزد خواهنده . (از منتهی الارب ). به مزد خواهنده کسی را. (آنندراج ). || پاداش عمل دهنده . (آنندراج ) (از منتهی
مؤجرةلغتنامه دهخدامؤجرة. [ م ُءْ ج َ رَ ] (ع مص ) به کرایه دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ایجار. و رجوع به ایجار شود.
موجرهلغتنامه دهخداموجره . [ ج ِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چرام بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان واقع در 10 هزارگزی شمال چرام با 210 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" dir="