موتمنفرهنگ مترادف و متضادامین، درستکار، مورد اطمینان، مورد وثوق، مطمئن، معتمد، موثق ≠ غیرامین، ناموثق
مؤتمنلغتنامه دهخدامؤتمن . [ م ُءْ ت َ م َ ] (اِخ ) قاسم بن هارون الرشید عباسی متولد 173 و متوفای 208 هَ . ق . هارون الرشید او را در زمان خود پس از دو برادر به ولیعهدی منصوب کرد.
مؤتمنلغتنامه دهخدامؤتمن . [ م ُءْ ت َ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از ائتمان . (از منتهی الارب ، ماده ٔ ام ن ). اعتماد کرده شده و امین گرفته شده . (ناظم الاطباء). موثق . امین . (یادد
مؤتمنلغتنامه دهخدامؤتمن . [م ُءْ ت َ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ائتمان . (منتهی الارب ). اعتمادکننده . (ناظم الاطباء). رجوع با ائتمان شود. || امین گیرنده . || بی بیم و ترس گردانن
مؤتمن الملکلغتنامه دهخدامؤتمن الملک . [ م ُءْ ت َ م ِ نُل ْ م ُ ] (اِخ ) حسین پیرنیا پسر نصراﷲخان مشیرالدوله ٔ نائینی برادر حسن مشیرالدوله (1254 تا 9 شهریور 1326 هَ .ق .). از رجال نیک
مؤتمنلغتنامه دهخدامؤتمن . [ م ُءْ ت َ م َ ] (اِخ ) قاسم بن هارون الرشید عباسی متولد 173 و متوفای 208 هَ . ق . هارون الرشید او را در زمان خود پس از دو برادر به ولیعهدی منصوب کرد.
مؤتمنلغتنامه دهخدامؤتمن . [ م ُءْ ت َ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از ائتمان . (از منتهی الارب ، ماده ٔ ام ن ). اعتماد کرده شده و امین گرفته شده . (ناظم الاطباء). موثق . امین . (یادد