موبقلغتنامه دهخداموبق . [ ب َ ] (ع ص ) هلاک کرده شده . || ویران شده . || در زندان کرده شده . (ناظم الاطباء).
موبقلغتنامه دهخداموبق . [ م َ ب ِ ] (اِخ ) وادیی است در دوزخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام وادیی در دوزخ . (ناظم الاطباء).
موبقلغتنامه دهخداموبق . [ م َ ب ِ ] (ع اِ) جای هلاکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای هلاک . (ترجمان القرآن جرجانی ص 96) (ناظم الاطباء). مهلکه . هلاکت گاه . (یادداشت مؤلف ). ||
موبقلغتنامه دهخداموبق . [ م َ ب ِ ] (ع مص ) هلاک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وبوق . (منتهی الارب ).
مَّوْبِقاًفرهنگ واژگان قرآنمحل هلاكت - مهلكه (اسم مکان از ماده وبق است که مصدرش وبوق به معناي هلاکت است)
موبقاتلغتنامه دهخداموبقات . [ ب ِ ] (ع اِ) معاصی و گناهان . (ناظم الاطباء). ج ِ موبقة. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موبقة و موبق شود.
موبقةلغتنامه دهخداموبقة. [ ب ِ ق َ ] (ع ص ) تأنیث موبق .ج ، موبقات . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موبق شود.
موبقاتلغتنامه دهخداموبقات . [ ب ِ ] (ع اِ) معاصی و گناهان . (ناظم الاطباء). ج ِ موبقة. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موبقة و موبق شود.
موبقةلغتنامه دهخداموبقة. [ ب ِ ق َ ] (ع ص ) تأنیث موبق .ج ، موبقات . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موبق شود.
وبوقلغتنامه دهخداوبوق . [ وُ ] (ع مص ) وبق . موبق . هلاک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). هلاک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به وبق شود.
وبقلغتنامه دهخداوبق . [ وَ ب َ ] (ع مص ) وبوق . موبق . هلاک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
جردلةلغتنامه دهخداجردلة. [ ج َ دَ ل َ] (ع مص ) نزدیک افتاده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مشرف به سقوط شدن . (از متن اللغة). نزدیک افتادن شدن . (ناظم الاطباء). مجدالدین گوید: