موالدلغتنامه دهخداموالد. [ م َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ مولد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ج ِ مولد به معنی مادر. (آنندراج ). رجوع به موالید و مولد شود.
مالْدارگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی گوسفند دار ، کسی که گوسفندان زیادی دارد ، ثروتمند ، توانگر ، پول دارد
مولدلغتنامه دهخدامولد. [ ل ِ ] (ع ص ) امرأة مولد؛ زن زاینده . ج ، موالید، موالد. (ناظم الاطباء). مادر. (آنندراج ). || (از ماده ٔ ایلاد) پدیدآورنده . پیداآورنده . (یادداشت مؤلف
په پنلغتنامه دهخداپه پن . [ پ ِ پ َ ] (اِخ ) لو ویو یا (په پن دلاندن ). مباشر کاخ «استرازی »، در زمان «کلوتر دوم »، «داگوبر اول » و «سی ژبر دوم ». وی پدر گری موالدو متوفی بسال 64