مواطالغتنامه دهخدامواطا. [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) مواطاة. مواطات . وطاء. مواطاة. سازش . موافقت . سازواری . سازگاری . قرارداد. قول وقرار. ساخت و پاخت . باهم ساختگی : کس را شبهت نمان
مضاد للهستاميندیکشنری عربی به فارسیموادي که براي درمان حساسيت بکار رفته و باعث خنثي کردن اثر هيستامين دربافت ها مي شوند