مواصلاتلغتنامه دهخدامواصلات . [ م ُ ص َ ] (ع اِ) ج ِ مواصلة (مواصلت ). (از یادداشت مؤلف ). رجوع به مواصلت شود.
راه مواصلاتیline of communication, LOCواژههای مصوب فرهنگستانمسیری زمینی یا دریایی یا هوایی که ارتباط میان نیروهای نظامی عملکننده را با پایگاه عملیاتی برقرار میسازد و نیروهای تدارکاتی و نظامی در امتداد آن حرکت میکنند
مواصلتفرهنگ مترادف و متضاد۱. ازدواج، پیوستگی، پیوند، زناشویی، وصلت ۲. ازدواج کردن، زناشویی کردن، وصلت کردن
پایگاه عملیاتیbase of operationsواژههای مصوب فرهنگستانمنطقهای که در ناحیۀ مواصلاتی منطقۀ عملیات قرار دارد و نیروهای نظامی عملیات آفندی خود را از آنجا شروع میکنند
شهریگویش گنابادی برای هزاران سال گناباد آبادترین ایالت خراسان بزرگ بود و به علت موقعیت استراتژیک ان که محل عبور راه های مواصلاتی هست، مورد توجه حکومت های ایران بود.در این مکان آ
خرمشهرلغتنامه دهخداخرمشهر. [ خ ُرْ رَ ش َ ] (اِخ ) مرکز شهرستان خرمشهر، یکی از بنادر مهم ایران و نام قدیمی آن بندر محمره بوده است . این بندر که مرکز انشعابات خطوط مواصلاتی دریایی
سطوهواژهنامه آزادحمله کننده نام روستایی در جنوبی ترین نقطۀ استان سمنان و در منتهی الیه جنوب غرب شهرستان شاهرود، در مسیر مواصلاتی به استان اصفهان. این روستا در 170 کیلومتری جنوب