مواشظةلغتنامه دهخدامواشظة. [ م ُ ش َ ظَ ] (ع مص ) آرزومند جماع شدن دو مردبا هم و گذاشتن نره ٔ خود را بر روی شکم یکدیگر و فشردن آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مواشکةلغتنامه دهخدامواشکة. [ م ُ ش َ ک َ ] (ع مص ) شتاب رفتن (لغت ردیه است ). (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
مواشکةلغتنامه دهخدامواشکة. [ م ُ ش ِ ک َ ] (ع ص ) مؤنث مواشک .(منتهی الارب ). زن شتابنده ٔ تیزرو. (ناظم الاطباء).
مواکظةلغتنامه دهخدامواکظة. [ م ُ ک َ ظَ ] (ع مص ) مداومت کردن بر کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (صراح اللغة). مواظبة. (تاج المصادر بیهقی ). مواظبت . مداومت . مداو
تواشظلغتنامه دهخداتواشظ. [ ت َ ش ُ ] (ع مص ) مواشظة. (منتهی الارب ). آرزومند جماع شدن دو مرد با هم ، پس افشردن ذکر خودشان بر شکم یکدیگر. (ناظم الاطباء).
مواشکةلغتنامه دهخدامواشکة. [ م ُ ش َ ک َ ] (ع مص ) شتاب رفتن (لغت ردیه است ). (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
مواشکةلغتنامه دهخدامواشکة. [ م ُ ش ِ ک َ ] (ع ص ) مؤنث مواشک .(منتهی الارب ). زن شتابنده ٔ تیزرو. (ناظم الاطباء).
مواکظةلغتنامه دهخدامواکظة. [ م ُ ک َ ظَ ] (ع مص ) مداومت کردن بر کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (صراح اللغة). مواظبة. (تاج المصادر بیهقی ). مواظبت . مداومت . مداو
مواظبةلغتنامه دهخدامواظبة. [ م ُ ظَ ب َ ] (ع مص ) پیوسته بودن بر کاری . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). مواکظة. (تاج المصادر). مداومت کردن بر کاری . دایم بر یک کار بودن و