مواساتلغتنامه دهخدامواسات . [ م ُ ] (ع اِمص )مواسا. مواساة. غمخواری و یاریگری و مددکاری به مال . (ناظم الاطباء). معاونت یاران و دوستان و مستحقان است در معیشت و تشریک ایشان در قوت
مؤاتاتلغتنامه دهخدامؤاتات . [ م ُ آ ] (ع مص ) مؤاتاة. مواتات .موافقت کردن . موافقت کردن کسی را بر کاری . (از منتهی الارب ماده ٔ ات ی ) (از ناظم الاطباء). موافقت در امری با کسی .
مؤاخاتلغتنامه دهخدامؤاخات . [ م ُ آ ] (ع مص ، اِمص ) مواخات .با هم برادری داشتن . (غیاث ). رجوع به مواخات شود.
اساءلغتنامه دهخدااساء. [ اِ ] (ع مص ) مواسات . به مال و تن با کسی غمخوارگی کردن . || بدی کردن . (غیاث ).
مواسیلغتنامه دهخدامواسی . [ م ُ ] (ع ص ) مواسات کننده . مواساکننده . به مال وتن کسی را یاری و غمخواری کننده . «مخصوص است به کفاف اگر در فضل کفاف باشد آن را مواسی نگویند». (از یاد