موءلغتنامه دهخداموء. (ع مص ) بانگ کردن گربه . مواء. (ناظم الاطباء). بانگ کردن گربه . (تاج المصادر بیهقی ).
موءلغتنامه دهخداموء. [ م َ ] (ع مص ) بانگ کردن گربه . (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). مواء. (منتهی الارب ).
موءالسةلغتنامه دهخداموءالسة. [ م ُ آ ل َ س َ ] (ع مص ) خیانت کردن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). با کسی خیانت کردن . (دهار). گویند: هو لایدالس و لایوءالس ؛ او نه فریب م
موءالفلغتنامه دهخداموءالف . [ م ُ آ ل ِ ] (ع ص ) سازگار.سازوار. خوگرفته با. دوست و رفیق شونده . الفت و رفاقت کننده . مقابل مخالف . (یادداشت مؤلف ) : بخت موءالف تو سوی ارتفاع بخت
موءالفتلغتنامه دهخداموءالفت . [ م ُ آ ل ِ ف َ ] (از ع ، اِمص ) موءالفة. مؤانست . الفت گرفتن . خو گرفتن . خوگری . معاشرت . (یادداشت مؤلف ). || الفت دادن . (یادداشت مؤلف ). || ساز
موءالفةلغتنامه دهخداموءالفة. [ م ُ آ ل َ ف َ ] (ع مص ) الفت دادن کسی را به مکانی و یا به کسی . (ناظم الاطباء). الفت دادن به مکانی یا به کسی . (منتهی الارب ). || با کسی پیوستن و خوگ
موءالسةلغتنامه دهخداموءالسة. [ م ُ آ ل َ س َ ] (ع مص ) خیانت کردن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). با کسی خیانت کردن . (دهار). گویند: هو لایدالس و لایوءالس ؛ او نه فریب م
موءالفلغتنامه دهخداموءالف . [ م ُ آ ل ِ ] (ع ص ) سازگار.سازوار. خوگرفته با. دوست و رفیق شونده . الفت و رفاقت کننده . مقابل مخالف . (یادداشت مؤلف ) : بخت موءالف تو سوی ارتفاع بخت
موءالفتلغتنامه دهخداموءالفت . [ م ُ آ ل ِ ف َ ] (از ع ، اِمص ) موءالفة. مؤانست . الفت گرفتن . خو گرفتن . خوگری . معاشرت . (یادداشت مؤلف ). || الفت دادن . (یادداشت مؤلف ). || ساز
موءالفةلغتنامه دهخداموءالفة. [ م ُ آ ل َ ف َ ] (ع مص ) الفت دادن کسی را به مکانی و یا به کسی . (ناظم الاطباء). الفت دادن به مکانی یا به کسی . (منتهی الارب ). || با کسی پیوستن و خوگ