مهنتلغتنامه دهخدامهنت . [ م ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چانف بخش بمپور شهرستان ایرانشهر در 65هزارگزی جنوب بمپور کنار راه مالرو چانف به نیکشهر. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8
مهنتلغتنامه دهخدامهنت . [ م َ ن َ / م ِ ن َ ] (ع مص ) مَهن . خدمت کردن . (منتهی الارب ). مهنة. رجوع به مهنة شود.
محنتفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزمون، آزمایش، امتحان، بلا ۲. تعب، رنج، سختی، عنا، مرارت، مشقت ۳. اندوه، غصه، غم، کرب ۴. آزار، عذاب، گزند، محنه
محنتلغتنامه دهخدامحنت . [ م ِ ن َ ] (ع اِ) بلا. آفت . (ناظم الاطباء). بلیه . مقابل منحت . (یادداشت مرحوم دهخدا). گرفتاری . فتنه . (منتهی الارب ). ج ، محن : که را محنتی سخت خواهد
مهنةلغتنامه دهخدامهنة. [ م َ / م ِ ن َ ] (ع مص ) مهن . مهنت . خدمت کردن . (منتهی الارب ) (زوزنی ). || زود رنجانیدن کسی را. (منتهی الارب ). || خوار شدن . (زوزنی ). || دوشیدن . (ز
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن محمدبن ثوابةبن خالد الکاتب . مکنی به ابوالعباس . محمدبن اسحاق الندیم گوید: او احمدبن محمدبن ثوابةبن یونس ابوالعباس کاتب است . این خان