ابوسهللغتنامه دهخداابوسهل . [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن یزدجردبن مهمندار کسروی . او راست کتابی در وصف بغداد، از کویها و برزنها و حمّامات و مساجد و جز آن .
خان آبادلغتنامه دهخداخان آباد. (اِخ ) حکومتی است درجه 2 که مربوط به حکومت کلان قندز و در حوزه ٔ ولایت قطغن واقع بوده و تخمیناً بین خطوط 68 و 69 درجه 26 و 52 دقیقه 3 و17 ثانیه طول ال
پشتولغتنامه دهخداپشتو. [ پ َ / پ ُ ] (اِخ ) یا پختو نام لهجه ای در افغانستان و آن شعبه ای است از زبانهای ایرانی . (دائرةالمعارف اسلامی ج 1 ص 152). پشتو ظاهراً از لفظ پشتون یا پخ