مهلللغتنامه دهخدامهلل . [ م ُ هََ ل ْ ل َ ] (ع ص ) متقوس . (اقرب الموارد). مطلق خمیده و منحنی و قوسی و هلالی شکل . چنبری . مانند هلال منحنی . حاجب مهلل ؛ ابرویی ماننده ٔ ماه نو.
مهلللغتنامه دهخدامهلل . [ م ُ هََ ل ْ ل ِ ] (ع ص ) تهلیل کننده یعنی کلمه ٔ لااله الاّ اﷲخواننده . (از غیاث ). گوینده ٔ لااله الااﷲ : گفت فرمان حکمت فرمان بخوان تا مهلل گردم آن ر
محلللغتنامه دهخدامحلل . [ م ُ ح َل ْ ل َ ] (ع ص ) مباح و مشروع . (ناظم الاطباء). || آسان مبالغه ناکرده . (منتهی الارب ). چیز کم . (ناظم الاطباء). چیز آسان . (از اقرب الموارد). |
محلللغتنامه دهخدامحلل . [ م ُ ح َل ْ ل ِ ] (ع ص ) حلال کننده سه طلاقه را به تزوج بر شوهر اول . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حلال گر. شوی دوم زن پس از سه بار طلاق گفتن شوی اول
محللفرهنگ انتشارات معین(مُ حَ لِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - حل کننده ، تحلیل برنده . 2 - مردی که با زن سه طلاقه ازدواج می کند و او را طلاق می دهد تا آن زن بتواند دوباره با همسر پیشین خود ا
محللفرهنگ انتشارات معین(مُ حَ لَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - تحلیل شده ، تحلیل رفته . 2 - حلال گردانیده . 3 - هر آب که در آن شتران فرود آمده تیره و کدر ساخته باشند.
مهللةلغتنامه دهخدامهللة. [ م ُ هََ ل ْ ل َ ل َ ] (ع ص ) مهلل . شتران لاغر و خمیده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) انگشت شهادت . (مهذب الاسماء).
loggerheadsدیکشنری انگلیسی به فارسیدروازه بان، احمق، لاک پشت دریایی، نوعی اردک دریایی، انواع مرغان مگسخوار، نوعی افت پنبه، گیاهان جنس قنطوریون، کله خشک
مهللةلغتنامه دهخدامهللة. [ م ُ هََ ل ْ ل َ ل َ ] (ع ص ) مهلل . شتران لاغر و خمیده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) انگشت شهادت . (مهذب الاسماء).
خمیدهلغتنامه دهخداخمیده . [ خ َ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) کج شده . خم گردیده . معوج . مایل . (ناظم الاطباء). چفیده . (صحاح الفرس ). منحنی . بخم . دوتا. کوژ. دولا. خم خورده . چفته .
بالنگولغتنامه دهخدابالنگو. [ ل َ / ل ِ ] (اِ) یکی از ریاحین است که بادرنجبویه و بادرنبویه و ترنجان هم گویند و در عربی بقله ٔ اترجیه گویند. (از فرهنگ شعوری ). بادرنجبویه . (غیاث ال
مفرشلغتنامه دهخدامفرش . [ م َ رَ ] (ع اِ) هرچه بگسترانند. ج ، مفارش . (مهذب الاسماء). گستردنی . ج ، مفارش . (منتهی الارب ). چیز گستردنی .(ناظم الاطباء). فرش . (غیاث ) (آنندراج )
ملمعلغتنامه دهخداملمع. [ م ُ ل َم ْ م َ ] (ع ص ) اسب ابرش و چپار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسب و جز آن که در بدنش خالها و لکه هایی مخالف رنگ اصلی بدن آن باشد. (