مهردارلغتنامه دهخدامهردار. [ م ِ ] (اِخ ) (مهرداد) دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. با 424 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات و حبوبات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
مهردارلغتنامه دهخدامهردار. [ م ُ ] (نف مرکب ) دارای مهر. مهردارنده . هرچه مهرداشته باشد اعم از انگشت و غیره . (از آنندراج ). هرچه با آن نشان و مهر بر چیزی نهند. خاتم : بود خاتم انبیا در شمارکه انگشت آخر بود مهردار. ملاعبداﷲ هاتفی (از آنندراج
مهردارفرهنگ فارسی عمیدکسی که در دربار پادشاه سمت مُهرداری داشته و مهر پادشاه نزد او بوده و فرمانها و نامهها را مهر میکرده.
مهردارفرهنگ نامها(تلفظ: mehr dār) (مهر = مهربانی ، محبت + دار) ، دارندهی مهربانی و محبت ؛ (به مجاز) مهربان .
قاسم مهردارلغتنامه دهخداقاسم مهردار. [ س ِ م ُ ] (اِخ ) یکی از حاکمان و امیران خراسان است . در لشکرکشی عبیداﷲخان به شهر هرات به سال 927 وی با دو نفر دیگر عهده دار حفظبرج سلطان احمد میرزا تا قلعه ٔ اختیارالدین بودند. (حبیب السیر چ خیام ج 4<
مهرپذیرلغتنامه دهخدامهرپذیر. [ م ُ پ َ ] (نف مرکب ) نقش گرفته . نقش پذیرفته : در شب تیره آن سراج منیرشد ز نقش مراد مهرپذیر.نظامی (هفت پیکر ص 11).|| نقش و نشان گیرنده .
مهرداریلغتنامه دهخدامهرداری . [ م ُ ] (حامص مرکب ) عمل مهردار. شغل مهردار : در بعضی ایام به دستوری که معمول است شغل مهرداری بدون تیول داده شده . (تذکرةالملوک ص 25). شغل مهرداری در قدیم الایام آن بوده که ارقام وزارتها و استیفاها و کلانترها
مهرداریلغتنامه دهخدامهرداری . [ م ُ ] (حامص مرکب ) عمل مهردار. شغل مهردار : در بعضی ایام به دستوری که معمول است شغل مهرداری بدون تیول داده شده . (تذکرةالملوک ص 25). شغل مهرداری در قدیم الایام آن بوده که ارقام وزارتها و استیفاها و کلانترها
قاسم مهردارلغتنامه دهخداقاسم مهردار. [ س ِ م ُ ] (اِخ ) یکی از حاکمان و امیران خراسان است . در لشکرکشی عبیداﷲخان به شهر هرات به سال 927 وی با دو نفر دیگر عهده دار حفظبرج سلطان احمد میرزا تا قلعه ٔ اختیارالدین بودند. (حبیب السیر چ خیام ج 4<
سجلفرهنگ مترادف و متضاد۱. شناسنامه، کارتشناسایی ۲. پیماننامه، عهدنامه ۳. حکمنامه، فتوای قاضی، حکم محکم ۴. قباله مهردار ۵. برات مهردار ۶. چک دادوستد ۷. کتاب عهود واحکام
مهرداریلغتنامه دهخدامهرداری . [ م ُ ] (حامص مرکب ) عمل مهردار. شغل مهردار : در بعضی ایام به دستوری که معمول است شغل مهرداری بدون تیول داده شده . (تذکرةالملوک ص 25). شغل مهرداری در قدیم الایام آن بوده که ارقام وزارتها و استیفاها و کلانترها
قاسم مهردارلغتنامه دهخداقاسم مهردار. [ س ِ م ُ ] (اِخ ) یکی از حاکمان و امیران خراسان است . در لشکرکشی عبیداﷲخان به شهر هرات به سال 927 وی با دو نفر دیگر عهده دار حفظبرج سلطان احمد میرزا تا قلعه ٔ اختیارالدین بودند. (حبیب السیر چ خیام ج 4<