مهرة کمرگویش اصفهانی تکیه ای: mâru / müra /qofl طاری: mohra-ye kemar طامه ای: mohra طرقی: mohra-ye kemar کشه ای: mohra-ye kemar نطنزی: mohra
مهریفرهنگ نامها(تلفظ: mehri) (مهر + ی (پسوند نسبت)) ، منسوب به مهر ، ← مهر ؛ به علاوه (در موسیقی) نوعی از چنگ .
مهرهگویش اصفهانی تکیه ای: -------- طاری: --------- طامه ای: --------- طرقی: --------- کشه ای: --------- نطنزی: --------
liveدیکشنری انگلیسی به فارسیزنده، زندگی کردن، زیستن، زنده بودن، منزل کردن، سکون کردن، دایر، سرزنده، موثر
خبرپرسلغتنامه دهخداخبرپرس . [ خ َ ب َ پ ُ ] (نف مرکب ) آنکه کسب اطلاع از طریق خبر میکند. بازپرسنده ٔ خبر : از مهرخ من شدی خبرپرس .نظامی .
یلغتنامه دهخدای . (پسوند) در قدیم به آخر فعل ملحق می گردید و در معانی زیر به کار می رفت : 1- برای استمرار، این یاء بجای «می » یا «همی » به آخر فعل ماضی ساده یا مطلق پیوندد و
هالغتنامه دهخداها. (صوت ) در مواردی «ها» به معنی بنگر، ببین ، بهوش باش و مانند اینها به کار میرود که در این صورت از اصوات تنبیه و تحذیر به شمار میرود و ممکن است مخفف هان باشد،
پیوستهلغتنامه دهخداپیوسته . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) متصل . ملصق . بهم بسته . بلافصل . بی فاصله ٔ مکانی . پیوندکرده شده . موصول . مرصوص . مربوط. ملتصق . بیکدیگر دوسیده .