مبذقةلغتنامه دهخدامبذقة. [ م ُ ب َذْ ذِ ق َ ](ع ص ) آن که گفتارش از کردارش نکو باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
مخذقةلغتنامه دهخدامخذقة. [ م َ ذَ ق َ ] (ع اِ) دبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد). کون و دبر. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
مذقةلغتنامه دهخدامذقة. [ م َ ق َ ] (ع اِ) شیر آمیخته با آب . (یادداشت مؤلف ). الطائفة من المذیق . (از متن اللغة).
مذقةلغتنامه دهخدامذقة. [ م ُ ق َ ] (ع اِ) فی الحدیث : مذقة من اللبن ؛ ای شربة من اللبن الممذق . (ناظم الاطباء)؛ جرعه ای از شیر به آب آمیخته .
مبذقةلغتنامه دهخدامبذقة. [ م ُ ب َذْ ذِ ق َ ](ع ص ) آن که گفتارش از کردارش نکو باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
مخذقةلغتنامه دهخدامخذقة. [ م َ ذَ ق َ ] (ع اِ) دبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد). کون و دبر. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
مذقةلغتنامه دهخدامذقة. [ م َ ق َ ] (ع اِ) شیر آمیخته با آب . (یادداشت مؤلف ). الطائفة من المذیق . (از متن اللغة).
مذقةلغتنامه دهخدامذقة. [ م ُ ق َ ] (ع اِ) فی الحدیث : مذقة من اللبن ؛ ای شربة من اللبن الممذق . (ناظم الاطباء)؛ جرعه ای از شیر به آب آمیخته .