libertineدیکشنری انگلیسی به فارسیآزادیخواه، فاسق، باده گسار و عیاش، زانی، کسیکه پابند مذهب نیست، غلام ازاد شده، افسار گسیخته، هرزه
liberalisingدیکشنری انگلیسی به فارسیآزادسازی، لیبرال کردن، روشنفکر کردن، ازادیخواه کردن، ازاد کردن، رفع ممانعت کردن
liberaliseدیکشنری انگلیسی به فارسیآزادسازی، لیبرال کردن، روشنفکر کردن، ازادیخواه کردن، ازاد کردن، رفع ممانعت کردن
اطللغتنامه دهخدااطل . [ اُ ] (ع اِ) چیزی : ماذاق َ اطلاً؛ نچشید چیزی را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة).
الوسلغتنامه دهخداالوس . [ اَ ] (ع اِ) چیزی از طعام : ماذقت الوساً؛ نخوردم چیزی را. (از منتهی الارب ). ماذقت عنده الوساً؛ چیزی از طعام نزد او نخوردم و همچنین است مألوس . (از ذیل
اکاللغتنامه دهخدااکال . [ اَ ] (ع اِ) طعام . گویند: ماذُقت ُ اکالاً؛ ای شیئاً من طعام . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). چیزی از خوردنی . (یادداشت مؤلف ). طعام و خوردنی . (مؤ
لماقلغتنامه دهخدالماق . [ ل َ ] (ع اِ) چیزی . ماذاق لماقاً؛نچشید چیزی (هذا یصلح فی الاکل و الشرب ). (منتهی الارب ). چیزی اندک . (منتخب اللغات ). لماج . لماظ. لماک .- هیچ لماقی ن