مهجعلغتنامه دهخدامهجع. [ م َ ج َ ] (ع اِ) خوابگاه . (غیاث ) (آنندراج ). آرامگاه : ظل ذلت نفسه خوش مضجعی است مستعدان صفا را مهجعی است .مولوی .
مهجعلغتنامه دهخدامهجع. [ م ِ ج َ ] (ع ص ) غافل گول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غافل و احمق و گول . (ناظم الاطباء).
مهجعلغتنامه دهخدامهجع. [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) آنکه گرسنگی را تسکین می دهد. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || به خواب رونده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به اهجاع شود.
مضجعلغتنامه دهخدامضجع. [ م َ ج َ ] (ع اِ) جای بر پهلو خوابیدن و خوابگاه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). خوابگاه . (آنندراج ) (دهار)(ترجمان
رقيقة مقليةدیکشنری عربی به فارسیمجعد شدن , موجدارکردن , حلقه حلقه کردن , چيز خشک وترد , ترد , سيب زميني برشته