محثثلغتنامه دهخدامحثث . [ م ُ ث ِ ] (ع ص ) برانگیزاننده و تحریص کننده . (ناظم الاطباء). محث . (آنندراج ).
محصصلغتنامه دهخدامحصص . [ م ُ ح َص ْ ص َ ] (ع ص ) هویدا. (ازمنتهی الارب ). آشکار. || بهره بهره گردیده .حصه حصه شده . || به عهده ٔ کسی گذاشته شده .حواله شده . (سازمان اداری حکومت
liesدیکشنری انگلیسی به فارسیدروغ، کذب، افتادن، خلاف، وضع، چگونگی، دروغ گفتن، دراز کشیدن، ماندن، قرار گرفتن، خوابیدن، سخن نادرست گفتن، واقع شدن، موقتا ماندن