مهتللغتنامه دهخدامهتل . [ م ُ ت َل ل ] (ع ص ) برق و ابر درخشنده . || دندان آشکارکننده به خنده .(آنندراج ) (از منتهی الارب ). و رجوع به اهتلال شود.
مهتلسلغتنامه دهخدامهتلس . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ) بیخرد. عقل رفته . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اهتلاس شود.
مهتلکلغتنامه دهخدامهتلک . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) کسی که در طلب آب و علف می رود و راه گم می کند. (ناظم الاطباء). جوینده ٔ آب و علف که راه گم کرده باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ).
مهتلسلغتنامه دهخدامهتلس . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ) بیخرد. عقل رفته . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اهتلاس شود.
مهتلکلغتنامه دهخدامهتلک . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) کسی که در طلب آب و علف می رود و راه گم می کند. (ناظم الاطباء). جوینده ٔ آب و علف که راه گم کرده باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ).
عقل رفتهلغتنامه دهخداعقل رفته . [ ع َ رَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) بی خرد و بی عقل . (ناظم الاطباء). سَباه . ممتله العقل . مهتلس . مهلوس . منتخب . نخیب . (از منتهی الارب ).