مهارفرهنگ مترادف و متضاد۱. افسار، پالاهنگ، پلاهنگ، خطام، بقه، دهنه، زمام، عنان، لجام، لگام، مقود ۲. کنترل، خطام
مهاردیکشنری فارسی به انگلیسیanchor, bit, bridle, collar, control, curb, guideline, hold, stay, lid, management, regulation, reins, restraint, shunt, sling, strut, subjugation, takeover, te
بابلغتنامه دهخداباب . (اِخ ) (1236 - 1266هَ . ق .) میرزا علی محمد شیرازی ولادتش در غره ٔ محرم سال هزار و دویست و سی و شش قمری ، و در بیست و هفتم شعبان سال هزار و دویست و شصت و
مصرف اجبارگونۀ موادcompulsive drug useواژههای مصوب فرهنگستانمصرف مهارناپذیر فرد که در آن فرد علیرغم مواجه شدن با مشکلات، به مصرف ادامه میدهد و غالباً برای پیشگیری از وقوع علائم قطع مصرف است