مهارگاه 1escape roadواژههای مصوب فرهنگستانراهگَردهایی که برای متوقف کردن خودروی که راننده قادر به مهار آن نیست، طراحی میشود؛ به این منظور از بسترهای بازدارندۀ شنی یا سربالایی یا ترکیبی از هر دو استفاد
مهارگاه 2mooring 2واژههای مصوب فرهنگستانمحلی در رودخانه یا بندرگاه یا حوضچه (dock) که شناور در آنجا مهار میشود
مزارگاهلغتنامه دهخدامزارگاه . [ م َ ] (اِ مرکب ) جای زیارت . زیارتگاه . رجوع به مزار و رجوع به زیارت شود.
مهاراةلغتنامه دهخدامهاراة. [ م ُ ] (ع مص ) با هم فسوس کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). با هم فسوس کردن و شوخی کردن . (ناظم الاطباء).
مزارگاهلغتنامه دهخدامزارگاه . [ م َ ] (اِ مرکب ) جای زیارت . زیارتگاه . رجوع به مزار و رجوع به زیارت شود.
مهاراةلغتنامه دهخدامهاراة. [ م ُ ] (ع مص ) با هم فسوس کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). با هم فسوس کردن و شوخی کردن . (ناظم الاطباء).
کاهیلغتنامه دهخداکاهی . (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که دارای 303 تن سکنه است ، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و میوه است . مزارع مزارگاهی ، پشت مزار و پی گدار
بهارگاهلغتنامه دهخدابهارگاه . [ ب َ ] (اِ مرکب ) ربیع. (مهذب الاسماء). فصل بهار. مقابل تابستانگاه یا پائیزگاه یا زمستانگاه . (از فرهنگ فارسی معین ) : عاجز شود از اشک و غریو من هر ا