حسنةلغتنامه دهخداحسنة. [ ح َ س َ ن َ ] (اِخ ) مکنی به ام شرحبیل ، زوجه ٔ سفیان بن معمر. از صحابیان و مهاجرات حبشه است . او با شوی و پسران خود پیش از هجرت به مدینه مهاجرت کرده ان
لیلیلغتنامه دهخدالیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت ابی حثمةبن حذیفةبن غانم بن عامربن عبداﷲبن عبداﷲبن عبیدبن عویج بن کعب بن لؤی القرشیة العدویة اخت سلیمان و کانت زوج عامربن ربیعة الع
هاجردیکشنری عربی به فارسیمهاجرت کردن , بکشور ديگر رفتن , مهاجرت کردن (بکشور ديگر) , ميهن گزيدن , توطن اختيار کردن , اوردن , نشاندن , کوچ کردن , کوچيدن