مهابتلغتنامه دهخدامهابت . [ م َب َ ] (ع اِمص ، اِ) مهابة. ترس و پرهیز. (از منتهی الارب ). بیم و ترس . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ترس . (دهار). مخافت . (مجمل اللغة)
مهابطلغتنامه دهخدامهابط. [ م َ ب ِ ](ع اِ) ج ِ مَهْبَط و مَهْبِط. (ناظم الاطباء). فرودآمدن گاه ها : مهابط و مصاعد آن از خوف صیادان بی رحم منزه . (سندبادنامه ص 120). همه را در مخا
مهارتفرهنگ مترادف و متضاداحاطه، استادی، تبحر، تردستی، ترفند، تسلط، چالاکی، چربدستی، چستی، حذاقت، خبرگی، زبردستی، سررشته، فراست، ماهری، چیرهدستی، کاردانی
بیموریلغتنامه دهخدابیموری . [ وَ ] (حامص مرکب ) مهابت و صلابت . (برهان ). برهان گوید بضم ثالث بوزن بی نوری ، بمعنی صلابت و مهابت است و بلاشبهه خبط کرده است زیرا بفتح «واو» اصح است
بامهابتلغتنامه دهخدابامهابت . [ م َ ب َ ] (ص مرکب ) که مهابت دارد. مهیب . باهیبت . و رجوع به مهابت شود.
ملحةلغتنامه دهخداملحة. [ م ُ ح َ ] (ع اِ) ترس و مهابت . || برکت . || سخن خوش و نمکین . ج ، مُلَح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سفیدی که آمیخته