منیرلغتنامه دهخدامنیر. [ م ُ ] (اِخ ) مولدش دارالسلطنه ٔ لاهور است و خلف الصدق ملا عبدالحمید ملتانی بود. اما در عین شباب سرپنجه ٔ اجل بازوی امیدش برتافت . مثنویات و نثرهای رنگین
منیرلغتنامه دهخدامنیر. [ م ُ ] (ع ص ) روشن و روشن کننده . (آنندراج ). روشن و تابان و درخشان . (ناظم الاطباء). روشن . (مهذب الأسماء) : ... و من الناس من یجادل فی اﷲ بغیر علم و ل
منیرلغتنامه دهخدامنیر. [ م ُ ن َی ْ ی َ ] (ع ص ) جامه ٔ دوپوده . یقال : ثوب منیر؛ ای منسوج علی نیرین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) : تا درکشد ا
منیرةلغتنامه دهخدامنیرة. [ م َن ْ نی رَ] (ع اِ) نام گیاهی است که در مفردات ابن البیطار شرح شده است . (از دزی ج 2 ص 620). گیاهی است با ساقی کاواک به بلندی دو ذراع و در میان آن چیز
منیریلغتنامه دهخدامنیری . [ م ِن ْ ی َ ] (اِخ ) شرف الدین احمدبن ... منیری . رجوع به شرف الدین احمد... شود.
منیرةلغتنامه دهخدامنیرة. [ م َن ْ نی رَ] (ع اِ) نام گیاهی است که در مفردات ابن البیطار شرح شده است . (از دزی ج 2 ص 620). گیاهی است با ساقی کاواک به بلندی دو ذراع و در میان آن چیز