منگیالغتنامه دهخدامنگیا. [ م َ ] (اِ) قمار. || قمارخانه . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به منگ و مدخل بعد شود.
منگیاگرلغتنامه دهخدامنگیاگر. [ م َ گیا گ َ ] (ص مرکب ) قمارباز. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : دنیا قمارخانه ٔ دیو است و اندر اوما منگیاگران و اجل نقش بین منگ . س
منگیاگریلغتنامه دهخدامنگیاگری . [ م َ گیا گ َ ] (حامص مرکب ) شغل منگیاگر. قماربازی : آن خربغا که از شَرَه ِ منگیاگری یک را به ده مجاهزه کردی گرو به منگ .سوزنی (از انجمن آرا).
منگیاگرفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهقمارباز: ◻︎ دنیا قمارخانهٴ دیو است و اندر او / ما منگیاگران و اجل نقشبین منگ (سوزنی: ۲۳۳).
منگیاگرلغتنامه دهخدامنگیاگر. [ م َ گیا گ َ ] (ص مرکب ) قمارباز. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : دنیا قمارخانه ٔ دیو است و اندر اوما منگیاگران و اجل نقش بین منگ . س
منگیاگریلغتنامه دهخدامنگیاگری . [ م َ گیا گ َ ] (حامص مرکب ) شغل منگیاگر. قماربازی : آن خربغا که از شَرَه ِ منگیاگری یک را به ده مجاهزه کردی گرو به منگ .سوزنی (از انجمن آرا).
منگیاگرفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهقمارباز: ◻︎ دنیا قمارخانهٴ دیو است و اندر او / ما منگیاگران و اجل نقشبین منگ (سوزنی: ۲۳۳).