منگوللغتنامه دهخدامنگول . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش صومای شهرستان ارومیه است . و 148 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
منگوللغتنامه دهخدامنگول . [ م َ ] (اِخ ) شنگول و منگول و حپک انگور، نام سه بزغاله است که در قصه ٔ شنگول و منگول ، فرزندان بز هستند و گرگ شنگول و منگول را می خورد و بز با شاخ خود آنها را از شکم گرگ بیرون می آورد. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). || (ص ) بچه ٔ زیبا و بانمک و دلپذیر و شاد و بان
منگولsiphon 2/ syphon 2واژههای مصوب فرهنگستانلولۀ انتقالدهندۀ آب از زیر سطح یک مانع با استفاده از دو شترگلو یکی در ابتدای لوله برای رساندن سطح آب به ارتفاعی پایینتر و یکی در انتهای لوله برای بازگرداندن آن به سطح تراز اولیه متـ . سیفون
منوللغتنامه دهخدامنول . [ م ُ ن َوْ وَ ] (اِخ ) دیهی است از دهستان فیروزکلای کجور به مازندران . رجوع به سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 109 شود.
منوللغتنامه دهخدامنول . [ م ِن ْ وَ ] (ع اِ) نورد بافنده که چوبی باشد مدور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نورد جولاهگان . (ناظم الاطباء). منوال . چوب حائک . (از اقرب الموارد).
منوپلفرهنگ فارسی عمیدامتیاز تولید یا عرضۀ کالا، انجام عملیات، یا ارائۀ خدمات خاص که بهوسیلۀ قانون به شخص یا شرکتی واگذار میشود.
منگولهلغتنامه دهخدامنگوله . [ م َ ل َ / ل ِ ] (اِ) گل گونه ای که از کرک ابریشم و بیشتر گرد سازند و برسر ریشه های جامه دان و جز آن آویزند زینت را. منگله .چون کاکلی از ابریشم و جز آن که بر کلاه یا پایین جامه و اطراف پرده دوزند. ذؤابة. کلاله . ذبذبة. عثکولة. شراب
منگولهفرهنگ فارسی عمیدآویز نخی یا ابریشمی که به شکل رشته و گلوله درست میکنند و به کلاه یا جامه یا چیز دیگر آویزان میکنند.
منگولهفرهنگ فارسی معین(مَ لِ) (اِ.) آویز، آویزی که به شکل رشته و گلوله درست می کنند و به کلاه یا جامه یا هر چیز دیگر آویزان می کنند.
منگلفرهنگ فارسی معین(مُ گُ) [ انگ . ] (اِ.) = منگول : مبتلا به منگلی ، نوعی نقص عقلی است که مبتلایان به آن دارای چشم های بادامی و قیافه ای مغولی هستند.
صوفیانلغتنامه دهخداصوفیان . (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔبخش صومای شهرستان ارومیه ، واقع در 3500 گزی شمال هشتیان و 4 هزارگزی باختر راه ارابه رو هشتیان به منگول . هوای آن سردسیر و سالم . 253 ت
خانیکلغتنامه دهخداخانیک . (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش صومای شهرستان ارومیه ، واقع در 14 هزارگزی شمال هشتیان و 10 هزارگزی شمال باختری راه ارابه رو هشتیان به منگول . این ده در دامنه ٔکوهستان قرار دارد و هوایش سرد و سالم
منگولهلغتنامه دهخدامنگوله . [ م َ ل َ / ل ِ ] (اِ) گل گونه ای که از کرک ابریشم و بیشتر گرد سازند و برسر ریشه های جامه دان و جز آن آویزند زینت را. منگله .چون کاکلی از ابریشم و جز آن که بر کلاه یا پایین جامه و اطراف پرده دوزند. ذؤابة. کلاله . ذبذبة. عثکولة. شراب
منگولهفرهنگ فارسی عمیدآویز نخی یا ابریشمی که به شکل رشته و گلوله درست میکنند و به کلاه یا جامه یا چیز دیگر آویزان میکنند.
شنگول و منگوللغتنامه دهخداشنگول و منگول . [ ش َ ل ُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) این دو کلمه در تداول عامه بیشتر برای بچه های بزبز قندی استعمال می شود و گاه پدر و مادر در مقام تحبیب فرزندان خود را چنین می نامند. اما به معنی شنگول نیز گاهی استعمال می شود و در این صورت باید منگول را از توابع آن و به هم