منگفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیحواس، بیهوش، پخمه، پریشان، حواسپرت، خرفت، کمهوش، سرگشته، گیج ۲. قمار ۳. خمیازه، دهندره
منگلغتنامه دهخدامنگ . [ م َ ] (اِ) روش و قاعده و قانون . (برهان ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). به معنی طرز و روش دنگ است نه منگ . (انجمن آرا). جهانگیری این بیت بندار رازی را شاه
مَنْگگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی پرت ، شوت ، خِنگ ، خارج از حلت عادی بودن و حالی که در انسان عقلش درست کار نمیکند.