منویةلغتنامه دهخدامنویة. [ م َن ْ وی ی َ ] (ع ص ) تأنیث منوی . ج ، منویات . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منوی و منویات شود.
منویشلغتنامه دهخدامنویش . [ م َن ْ ] (ع اِ) مناوش . بنفش تیره . بنفش کبود. بنفسج . رنگ ارغوانی متمایل به رنگ آبی تیره . (از دزی ج 2 ص 617 و 619).
مأویةلغتنامه دهخدامأویة. [ م َءْ ی َ ] (ع مص ) بخشودن و ترحم نمودن . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ماویةلغتنامه دهخداماویة. [ وی ی َ ] (ع اِ) آیینه . ج ، ماوی ّ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آیینه و چنین می نماید که نسبت است به ماء به جهت درخشندگی و شفافیت آن . (از تاج ال
منویاتلغتنامه دهخدامنویات .[ م َن ْ وی یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ منویة. قصدها. نیتها. نیت شده ها. مقاصد. رجوع به منوی و منویة و نیت شود.
قاسملغتنامه دهخداقاسم . [ س ِ ] (اِخ ) ابن محمد دیمرثی اصفهانی ، مکنی به ابومحمد از علماء نحو و لغت بوده و ازابراهیم بن منویه ٔ اصفهانی و محمدبن سهل بن صباح روایت کند. وی چهل سا
منویلغتنامه دهخدامنوی . [ م َ ن َ وی ی / م َ ن َ ] (ع ص نسبی ) منسوب به منی ، آب مرد.- شریان منوی ؛ در مردان به بیضه ها متفرق شده ، در زنان به تخمدان و رحم و شیپورهای آن میرود.
منویلغتنامه دهخدامنوی . [ م َن ْ وی ی ] (ع ص ) نیت کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). نیت شده . آهنگ کرده . در دل گرفته . (یادداشت مرحوم دهخدا). مَنویَة؛ قصدشده . رجوع به مدخل بعد ش