منوالدیکشنری عربی به فارسیکارگاه بافندگي , دستگاه بافندگي , نساجي , جولا يي , متلا طم شدن(دريا) , ازخلا ل ابريا مه پديدارشدن , ازدور نمودار شدن , بزرگ جلوه کردن , رفعت , بلندي , جلوه گري
منوالفرهنگ مترادف و متضاد۱. آیین، راه، روال، روش، روند، سیاق، شیوه، طرز، طریق، نهج، وجه ۲. نورد، دستگاه بافندگی، جولاهه
منواللغتنامه دهخدامنوال . [ م ِن ْ ] (ع اِ) نورد. (دهار). بروک جولاهه . ج ، مناویل . (مهذب الأسماء). نورد بافنده و آن چوبی باشد مدور. (منتهی الارب ). چوبی باشد که جولاهگان هر قد