منقوبلغتنامه دهخدامنقوب . [ م َ ] (ع ص ) گرزده . (منتهی الارب ). مبتلا به جرب و گری . || سوراخ شده و تهی و میان کاواک و کنده . (ناظم الاطباء).
منقولغتنامه دهخدامنقو. [ م َ ق َ] (اِ) زکامی است سخت تر از سقو در ستور مانند اسب و غیره . بیماریی است در اسب که به انسان نیز سرایت کند و سخت خطیر. بیماریی است مانند آنفلوآنزا در
منقلبفرهنگ انتشارات معین(مُ قَ لِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - برگشته ، حال به حال شده . 2 - به هم خوردن حال .
نقیبلغتنامه دهخدانقیب . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) مهتر قوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سالار. (دهار) (مهذب الاسماء). سالار، یعنی مهتر چند کس . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص
منقولغتنامه دهخدامنقو. [ م َ ق َ] (اِ) زکامی است سخت تر از سقو در ستور مانند اسب و غیره . بیماریی است در اسب که به انسان نیز سرایت کند و سخت خطیر. بیماریی است مانند آنفلوآنزا در