منغارلغتنامه دهخدامنغار. [ م ِ ] (ع ص ) گوسپند که بیرون آمدن شیر سرخ یا شیربا خون عادت وی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به منغر شود.
منقعرلغتنامه دهخدامنقعر. [ م ُ ق َ ع ِ ] (ع ص ) درخت از بیخ برکنده گردنده و بریده شونده و برزمین افتنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). درخت برکنده و از بیخ بریده شده و بر زمین ا
منقار دجاجهAlbireoواژههای مصوب فرهنگستانستارۀ بتا در صورت فلکی دجاجه و یکی از شناختهترین ستارههای دوتایی آسمان، شامل غول درخشانی از ردۀ ک3 با قدر 3/1 و کوتولۀ ردۀ ب 9/5 با قدر 5/1 در رنگهای نارنجی