منغللغتنامه دهخدامنغل . [ م ُ غ َل ل ] (ع ص ) درآینده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انغلال شود. || درمیان نهاده و مندرج . (ناظم الاطباء).
منقلگویش اصفهانی تکیه ای: meyqal/ manqal طاری: manqal طامه ای: manqal طرقی: manqal کشه ای: manqal نطنزی: menqel
منغلایلغتنامه دهخدامنغلای . [ م َ / م ُ غ َ ] (مغولی ، اِ) مأخوذ از مغولی ، پیشگاه لشکر و مقدمةالجیش . (ناظم الاطباء). از کلمه ٔ مغولی مانگلای ، طلیعه . طلایه . پیشقراول . مقدمه
منغلقلغتنامه دهخدامنغلق . [ م ُ غ َ ل ِ ] (ع ص ) دربسته شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انغلاق شود.
منغلهلغتنامه دهخدامنغله . [ م َ غ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) نوعی بازی است . (آنندراج ). قسمی از بازی . (ناظم الاطباء).
منغلایلغتنامه دهخدامنغلای . [ م َ / م ُ غ َ ] (مغولی ، اِ) مأخوذ از مغولی ، پیشگاه لشکر و مقدمةالجیش . (ناظم الاطباء). از کلمه ٔ مغولی مانگلای ، طلیعه . طلایه . پیشقراول . مقدمه
منغلقلغتنامه دهخدامنغلق . [ م ُ غ َ ل ِ ] (ع ص ) دربسته شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انغلاق شود.
منغلهلغتنامه دهخدامنغله . [ م َ غ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) نوعی بازی است . (آنندراج ). قسمی از بازی . (ناظم الاطباء).
حاجیلغتنامه دهخداحاجی . (اِخ ) (امیر... سیف الدین ).. «چون این خبر به امیرزاده میرانشاه که در کنار آب مرغاب بود رسید آتش خشمش اشتعال یافته امیر حاجی سیف الدین و امیر اقبوغا را ب