منظور شدنفرهنگ مترادف و متضادمحسوبشدن، لحاظ شدن، درنظر گرفتن، قلمداد شدن، مورد توجه قرار گرفتن، لحاظ شدن، ملحوظگشتن
منظوردیکشنری عربی به فارسیديد , بينايي , منظره , چشم انداز , مناظر و مرايا , جنبه فکري , لحاظ , سعه نظر , روشن بيني , مال انديشي , تجسم شي , خطور فکر , ديدانداز
حساب شدنلغتنامه دهخداحساب شدن . [ ح ِ ش دَ ] (مص مرکب ) محسوب شدن . چیزی را به حساب کسی گذاشتن اعم از این که مال شخصی او باشد یا نه . (قاموس کتاب مقدس ).- چیزی به حساب کسی منظور شدن
منظورلغتنامه دهخدامنظور. [ م َ ] (ع ص ، اِ) دیده شده . (آنندراج ). دیده شده و نگریسته شده و به تأمل نگریسته شده . (ناظم الاطباء).- منظور شدن ؛ دیده شدن . (ناظم الاطباء). || در
انترنفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدانشجوی پزشکی که به منظور ورزیده شدن در رشتۀ خود، چند ترم آخر تحصیل را در بیمارستان و زیر نظر استادان به مداوای بیماران بپردازد.