منظرةلغتنامه دهخدامنظرة. [ م َ ظَ رَ ] (ع مص ) نظر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به نظر شود. || (اِ) جای نگریستن ، خوش آیند باشد یا بدنما. (منتهی الارب )
رضائیهلغتنامه دهخدارضائیه . [ رِ ئی ی َ ] (اِخ ) نام اصلی این شهر ارومیه یا اورمیه است که در اواسط سلطنت رضاشاه به رضائیه تغییر نام یافت و تا آخر دوران پهلوی به همین نام خوانده می
درب صفهگویش گنابادی درب صوفه یا به قول مردم گناباد درصوفه روستای کوچکی است که از نظر موقعیت و زیبایی محل دارای اهمیت است و در فاصله 6 کیلومتری روستای زیبد و 30 کیلومتری غرب گناباد
حمصلغتنامه دهخداحمص . [ح ِ / ح ُ ] (اِخ ) شهری است بشام که مردم یمن در آن سکونت دارند. (منتهی الارب ). شهریست بشام بزرگ و خرّم و آبادان و همه راههای ایشان بسنگ گسترده است و مرد