منصورلغتنامه دهخدامنصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن احمدبن اسد سامانی ، مکنی به ابوصالح . رجوع به ابوصالح شود.
منصورلغتنامه دهخدامنصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمد عراقی ، مکنی به ابونصر از مشایخ قرن چهارم است . او راست اشاره فی القراآت العشر. (یادداشت مرحوم دهخدا).
منصورلغتنامه دهخدامنصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الاسود از متکلمین زیدیه است . (ابن الندیم ) (یادداشت مرحوم دهخدا).
منثورلغتنامه دهخدامنثور. [ م َ ] (ع ص ) متفرق و پراکنده . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پراکنده و پاشیده شده . افشانده شده و متفرق . (از ناظم الاطباء). برافشانده . برفشان
منصور مظفریلغتنامه دهخدامنصور مظفری . [ م َ رِ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) رجوع به شاه منصور و منصور شجاع الدین و رجال حبیب السیر ص 85 شود.
منصور بالغتنامه دهخدامنصور با. [ م َ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) قاسم بن محمدبن علی ، از سلاله ٔ الهادی الی الحق ، صاحب یمن (متوفی به سال 1029 هَ . ق .) از ائمه ٔ زیدیه است . در
منصور بالغتنامه دهخدامنصور با. [ م َ رُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) یعقوب بن یوسف بن عبدالمؤمن الکومی ، مکنی به ابویوسف و معروف به منصور مؤمنی (554-595 هَ . ق .) از ملوک سلسله ٔ
منصور بلاغیلغتنامه دهخدامنصور بلاغی . [ م َ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان حسین آباداست که در بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج واقع است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
منصور مظفریلغتنامه دهخدامنصور مظفری . [ م َ رِ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) رجوع به شاه منصور و منصور شجاع الدین و رجال حبیب السیر ص 85 شود.