منصوباتلغتنامه دهخدامنصوبات . [ م َ ] (ع ص ، اِ)ج ِ منصوبة. کلماتی که دارای نصب است . در زبان و قواعد عرب اسماء منصوبه دوازده قسم اند: مفعول مطلق ، مفعول به ، مفعول فیه ، مفعول له
مصوباتلغتنامه دهخدامصوبات . [ م ُ ص َوْ وَ ] (ع اِ) ج ِ مصوبة. قوانین و مقررات و احکامی که بوسیله ٔ مقام یا گروه یا مجلس و یا انجمنی مورد تأیید و تصویب قرار گرفته باشد.
مندوباتلغتنامه دهخدامندوبات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مندوبة، تأنیث مندوب .- مندوبات عقلیه ؛ آنچه را عقل مستحسن شمارد، در مقابل مندوبات شرعیه . (فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ). رج
منصوبةلغتنامه دهخدامنصوبة. [ م َ ب َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث منصوب . ج ، منصوبات . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منصوب و منصوبات شود. || حیله و گویند: «سوی فلان منصوبة» و آن در اصل ص
ابن اقلیدسلغتنامه دهخداابن اقلیدس . [ اِ ن ُ اُ دِ ] (اِخ ) ابواسحاق ابراهیم بن محمدبن صالح . او از استادان شطرنج بوده و کتاب مجموع فی منصوبات شطرنج از اوست . (ابن الندیم ).
لیلاجفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنماد قمارباز چیرهدست. Δ دراصل، شهرت ابوالفرج محمدبن عبیدالله (فوت: حدود ۳۶۰ قمری)، شطرنجباز معروف و زبردست است که در شیراز در خدمت عضدالدولۀ دیلمی میزی
لجلاجلغتنامه دهخدالجلاج . [ ل َ ] (اِخ ) ابوالفرج محمدبن عبیداﷲ. مقامر وشطرنجی معروف که به تصحیف او را لیلاج نیز گویند. و او به شیراز نزد عضدالدولة بود و ابن ندیم گوید او رابدیدم
منصوبلغتنامه دهخدامنصوب . [ م َ ] (ع ص ) بر پای کرده شده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بر پای کرده و افراخته و بلندشده و نصب شده و نشانده شده . ج ، مناصیب . (ناظم الاطباء). برپ