منزهفرهنگ مترادف و متضاد۱. پاک، پاکیزه، مقدس، مهذب، نظیف ۲. بری، مبرا ۳. پاکدامن ۴. بیآلایش ≠ ناپاک، نامنزه
منزهلغتنامه دهخدامنزه . [ م ُ ن َزْ زَه ْ ] (ع ص ) پاک و دور گردانیده از زشتیها. (غیاث ) (آنندراج ). دور از پلیدیها و ناپسندیها و پاک و پاکیزه و بی آمیزش و مقدس . (ناظم الاطباء)
منزهلغتنامه دهخدامنزه . [ م ُ ن َزْ زِه ْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تنزیه . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به تنزیه شود. || (اصطلاح تصوف ) شخصی که ذات حق را به صفت تنزیه دانسته باشد و
منزهاتلغتنامه دهخدامنزهات . [ م َ زَ ] (ع اِ) ج ِ منزهة. جاهای خوش آینده و خوشنما. گردشگاهها : در بعضی از منزهات و بستانها و عشرت خانه ها به عیش و نشاط و طرب مشغول بود. (تاریخ قم
منزهقلغتنامه دهخدامنزهق . [ م ُ زَ هَِ ] (ع ص ) برجهنده و رمنده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به انزهاق شود.
منزهةلغتنامه دهخدامنزهة. [ م َ زَ هََ ] (ع اِ) جای خوش آیند و خوشنما. ج ، منازه . (ناظم الاطباء). جای نیک وپاک . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منزهات شود.