منزهفرهنگ مترادف و متضاد۱. پاک، پاکیزه، مقدس، مهذب، نظیف ۲. بری، مبرا ۳. پاکدامن ۴. بیآلایش ≠ ناپاک، نامنزه
منزهلغتنامه دهخدامنزه . [ م ُ ن َزْ زَه ْ ] (ع ص ) پاک و دور گردانیده از زشتیها. (غیاث ) (آنندراج ). دور از پلیدیها و ناپسندیها و پاک و پاکیزه و بی آمیزش و مقدس . (ناظم الاطباء)
منزهلغتنامه دهخدامنزه . [ م ُ ن َزْ زِه ْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تنزیه . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به تنزیه شود. || (اصطلاح تصوف ) شخصی که ذات حق را به صفت تنزیه دانسته باشد و
لهبلغتنامه دهخدالهب . [ ل َ هََ ] (اِخ ) ابن الخندق ... قال ابوموسی فی الذیل ذکره عبدان المروزی و اخرج من طریق العوام بن حوشب عن لهب بن الخندق رجل منهم و کان جاهلیا قال عوف بن
حافظلغتنامه دهخداحافظ. [ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حفظ. نگاهدارنده . نگاهدار. نگهدار. نگهبان . (مهذب الاسماء). گوشدار. دارنده . بازدارنده . حفیظ (در همه ٔ معانی ). حارس . رقیب .