منذرلغتنامه دهخدامنذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن منذر، سومین از امرای تجیبی سرقسطه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
منذرلغتنامه دهخدامنذر. [ م ُ ذَ ] (ع ص ) بیم داده شده . ترسانیده : و اغرقنا الذین کذبوا بآیاتنا فانظر کیف کان عاقبة المنذرین . (قرآن 73/10).
منذرلغتنامه دهخدامنذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن امروءالقیس بن نعمان (507-514 م .) یکی از ملوک حیره معروف به آل نصر یا آل لخم است . وی را به نام مادرش ابن ماءالسماء نیز خوانند. قباد
منذرلغتنامه دهخدامنذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن محمد (229-275 هَ . ق .). از ملوک بنی مروان اندلس است که بعد از فوت پدر به فرمانروایی رسید و قریب به دو سال حکمرانی کرد. (از حبیب الس
منظرفرهنگ مترادف و متضاد۱. تماشاگاه، منظره، چشمانداز، دورنما ۲. دید، دیدگاه، نظرگاه ۳. لقا ۴. مقبول، موردپسند
مُنذِرٌفرهنگ واژگان قرآنبيم دهنده (از انذار به معني خبر دادن از چيزي است که در آن تخويف(ترساندن) باشد ، همچنانکه تبشير به معناي اخبار از چيزي است که در آن مسرت باشد . ويا انذار به معنا
منذر اصغرلغتنامه دهخدامنذر اصغر. [ م ُ ذِ رِ اَ غ َ ] (اِخ ) از ملوک بنی جفنه یا غسانیان است که سیزده سال بعد از نعمان فرمانروایی کرد و پس از وی برادرش جبله به سلطنت رسید. (از حبیب ا
منذر اکبرلغتنامه دهخدامنذر اکبر. [م ُ ذِ رِ اَ ب َ ] (اِخ ) منذربن حارث بن جبله ، از ملوک بنی جفنه یا غسانیان است که بعد از پدر خود به سلطنت پرداخت و پس از وی نعمان به فرمانروایی رسی
منذر اصغرلغتنامه دهخدامنذر اصغر. [ م ُ ذِ رِ اَ غ َ ] (اِخ ) از ملوک بنی جفنه یا غسانیان است که سیزده سال بعد از نعمان فرمانروایی کرد و پس از وی برادرش جبله به سلطنت رسید. (از حبیب ا
منذر اکبرلغتنامه دهخدامنذر اکبر. [م ُ ذِ رِ اَ ب َ ] (اِخ ) منذربن حارث بن جبله ، از ملوک بنی جفنه یا غسانیان است که بعد از پدر خود به سلطنت پرداخت و پس از وی نعمان به فرمانروایی رسی
منذراتلغتنامه دهخدامنذرات . [ م ُ ذِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ منذرة. بیم کنندگان . (یادداشت مرحوم دهخدا). || نامی است که مسلمانان بر حالاتی داده اند که گویند واقع می شد و ایرانیان بدان تش
ام منذرلغتنامه دهخداام منذر. [ اُم ْ م ِ م ُ ذِ ] (ع اِ مرکب ) اسب مادیان . (از المرصع) (از مهذب الاسماء). در مهذب الاسماء با الف و لام ، ام المنذر است .در اقرب الموارد ابوالمُنْذِ
باب منذرلغتنامه دهخداباب منذر. [ ب ِ م ُ ذِ ] (اِخ )دروازه یا کوئی بشیراز بوده است . (شدالازار ص 134).