منذدیکشنری عربی به فارسیبعد از , پس از , از وقتي که , چون که , نظر باينکه , ازاينرو , چون , از انجايي که
منذلغتنامه دهخدامنذ. [ م ُ / م ِ ذُ ] (ع حرف جر، اِ) از آنگاه باز. مُذ. (منتهی الارب ). حرف جر و یا اسم مبنی است که در زمان ماضی به معنی از و در زمان حاضر به معنی در و اگر زمان
منزلغتنامه دهخدامنز. [ م ِ ن َزز ] (ع ص ) مرد بسیارجنبنده . || (اِ) گهواره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منضلغتنامه دهخدامنض . [ م ُ ن ِض ض ] (ع ص ) حاجت رواکننده . || اندک اندک شیرخوراننده بره و بزغاله را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به انضاض شود.
منذرلغتنامه دهخدامنذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن منذر، سومین از امرای تجیبی سرقسطه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
منذرلغتنامه دهخدامنذر. [ م ُ ذَ ] (ع ص ) بیم داده شده . ترسانیده : و اغرقنا الذین کذبوا بآیاتنا فانظر کیف کان عاقبة المنذرین . (قرآن 73/10).
منذرلغتنامه دهخدامنذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن امروءالقیس بن نعمان (507-514 م .) یکی از ملوک حیره معروف به آل نصر یا آل لخم است . وی را به نام مادرش ابن ماءالسماء نیز خوانند. قباد