منحنی قطبشpolarization curveواژههای مصوب فرهنگستاننمودار چگالی جریان برحسب پتانسیل برای یک الکترود و برقکاف مشخص
منحنیلغتنامه دهخدامنحنی . [ م ُ ح َ ] (ع ص ) خمیده . (غیاث ) (آنندراج ). کج و خمیده . (ناظم الاطباء). خم . بخم . خمیده . منعطف . (یادداشت مرحوم دهخدا) : تا در عمل هندسه نگرددخطی
ناحیۀ ترارویینtranspassive regionواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای از منحنی قطبش آندی که پتانسیل آن از پتانسیل ناحیۀ رویین مثبتتر است و با افزایش پتانسیل، چگالی جریان بهشدت افزایش مییابد
منحنی بتاBeta curve, pulse curve, B factor curveواژههای مصوب فرهنگستاننوعی منحنی که در تفسیر دادههای قطبش القایی به کار میرود
مارپیچفرهنگ انتشارات معین(اِ.) شکل منحنی که پیوسته از یک قطب یا از یک نقطه دور یا به آن نزدیک می شود.
سرمنحنیmaster curve, type curveواژههای مصوب فرهنگستانهر منحنی نظری برای تفسیر دادههای صحرایی ساختارهای لایهای افقی یا قائم که در آن پاسخ قطبش القایی و مقاومتویژه برحسب فاصلۀ الکترودی ترسیم میشود
قطب نمالغتنامه دهخداقطب نما. [ ق ُ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (اِ مرکب ) یا قبله نما. اسباب کوچکی است به اندازه ٔ ساعت جیبی و کوچکتر یا بزرگتر از آن و دارای صفحه ٔ مدرج و عقربه . تقسیمات صف