منحصر به فرددیکشنری فارسی به انگلیسیincomparable, individual, matchless, solitary, special, sui generis, unique, peculiar, quaint
منحسرلغتنامه دهخدامنحسر. [ م ُ ح َ س ِ ] (ع ص ) برهنه شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). برهنه و عریان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انحسار شود.
منحصرلغتنامه دهخدامنحصر. [ م ُ ح َ ص ِ ] (ع ص ) حصرکرده شده . (آنندراج ). احاطه شده و محصورشده و محبوس شده و محدودشده . (ناظم الاطباء) : زنهارتا گمان نبری که اسماء الهی در آنچه شنیده ای و به تو رسیده منحصر است . (مصباح الهدایة چ همایی ص 24</sp
منعصرلغتنامه دهخدامنعصر. [ م ُ ع َ ص ِ ] (ع ص ) انگور فشارده شده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فشارده شده . (ناظم الاطباء). رجوع به انعصار شود.
منهصرلغتنامه دهخدامنهصر. [ م ُ هََ ص ِ ] (ع ص ) شکسته و کوفته شونده . (آنندراج ). شکسته گردیده . (از منتهی الارب ). || پیچیده شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به انهصار شود. || زده شده . || پایمال شده . || کشیده شده . || خمیده گشته . (ناظم الاطباء).
منحصرلغتنامه دهخدامنحصر. [ م ُ ح َ ص ِ ] (ع ص ) حصرکرده شده . (آنندراج ). احاطه شده و محصورشده و محبوس شده و محدودشده . (ناظم الاطباء) : زنهارتا گمان نبری که اسماء الهی در آنچه شنیده ای و به تو رسیده منحصر است . (مصباح الهدایة چ همایی ص 24</sp
منحصرلغتنامه دهخدامنحصر. [ م ُ ح َ ص ِ ] (ع ص ) حصرکرده شده . (آنندراج ). احاطه شده و محصورشده و محبوس شده و محدودشده . (ناظم الاطباء) : زنهارتا گمان نبری که اسماء الهی در آنچه شنیده ای و به تو رسیده منحصر است . (مصباح الهدایة چ همایی ص 24</sp