منجیلغتنامه دهخدامنجی . [ م ِ جا ] (ع اِ) هر چیز که بدان استنجا می کنند از سنگ و کلوخ و جز آن . (ناظم الاطباء).
منجیلغتنامه دهخدامنجی . [ م ُ ] (ع ص ) رهاننده . (یادداشت مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نجات دهنده . رهاکننده . رستگاری دهنده . نجات بخش . رهایی بخش . رهایی
منجیکلغتنامه دهخدامنجیک . [ م َ ] (اِ) شعبده بازی و تردستی . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). به معنی صنعت شعبده بازی است . (از لسان العجم شعوری ج 2 ورق 352 الف ).
منجیرلغتنامه دهخدامنجیر. [ م َ / م ُ ] (اِ) محوطه ٔ شبکه داری که در جلو در بطور انحراف سازند تا عمارت از خارج دیده نشود. (ناظم الاطباء).
منجیاتلغتنامه دهخدامنجیات . [ م ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ منجیة، تأنیث منجی . مقابل مهلکات . (یادداشت مرحوم دهخدا). رهاننده ها. اعمالی که موجب نجات و رستگاری است : دوستی دنیا از مهلکات