منجنوقلغتنامه دهخدامنجنوق . [ م َ ج َ ] (معرب ، اِ) منجنیق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المعرب جوالیقی ) (نشوءاللغه ص 41). رجوع به منجنیق شود.
منجنيقدیکشنری عربی به فارسیسنگ انداز , هرجسمي که داراي خاصيت فنري بوده وبراي پرتاب اجسام بکار ميرود , منجنيق انداختن , بامنجنيق پرت کردن , منجنيق
منجنیقلغتنامه دهخدامنجنیق . [ م َ ج َ ] (معرب ، اِ) سنگ انداز. (دهار). فلاخن مانندی است بزرگ که بر سر چوبی تعبیه کنندو سنگ در آن کرده به طرف دشمن اندازند. معرب من چه نیک است . ج ،
منجنيقدیکشنری عربی به فارسیسنگ انداز , هرجسمي که داراي خاصيت فنري بوده وبراي پرتاب اجسام بکار ميرود , منجنيق انداختن , بامنجنيق پرت کردن , منجنيق